ماجرای حل مسئله پیچیده فیزیک که رهبر انقلاب نقل کرد
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: کتاب «استاد»، خردهروایتهایی از زندگی شهید هستهای، مجید شهریاری است که بهقلم فاطمه شایان پویا نوشته و از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شده است. در این کتاب، حدود 200 خاطره از دوستان، دانشجویان، همکاران، همسر و فرزند شهید مجید شهریاری به رشته تحریر در آمده است که همه آنان از این استاد شهید درس گرفتهاند.
در این بخش از کتاب میخوانیم: یکی از آن شبهایی که تا دیروقت با دکتر کار میکردیم در یک محاسبه کارمان گیر کرد. چند ساعتی طول کشید و گره باز نشد. طوری شده بود که کاری از دکتر شهریاری با آن همه تسلطی که در محاسبه داشت برنمیآمد؛ شب از نیمه هم گذشته بود. در یک لحظه دکتر دست از کار کشید؛ فکر میکردم تصمیم گرفته کار را رها کند تا روز بعد انجام بدهیم، تعجب کردم آخر امکان نداشت دکتر از کنار یک مسئلهای لاینحل بگذرد و بگذارد برای بعد. اما اشتباه کرده بودم؛ ایشان رو کرد به من و گفت: «برویم دو رکعت نماز بخونیم.»
راستش با خودم فکر میکردم نماز خواندن چهربطی به کار علمی و محاسبه هستهای دارد؟ اما خب، این برای من که شاگردش بودم، یک روال بود که هرچه میگفت اطاعت میکردم. باور کنید هیچ باوری به این نداشتم که نماز خواندن ما کاری از پیش ببرد. تجدید وضو کردیم و رفتیم نمازخانه دانشکده. کنجکاوی من که سنوسال چندانی نداشتم و سؤالهایم درباره ربط نماز و یک محاسبه هستهای باعث شد دقت کنم به اینکه آیا ایشان دارد از فرصت نماز برای ادامه تمرکز روی محاسبه استفاده میکند یا نه.
ایشان رفت و همانجای همیشگی در نمازخانه قامت بست. من این فضا را تا دکتر در قید حیات بود جرئت نکردم و درست هم نبود برای کسی تعریف کنم؛ اما امروز میگویم در آن دل شب دکتر را دیدم که نمازی خواند با نالههایی مثل یک بچه که خطایی بزرگ انجام داده است پیش معلم یا پدرش. با آن ناله و راز و نیاز نمیتوانست تمرکزی روی مسئله داشته باشد. من هم نماز خواندم. نماز که تمام شد سکوتی نمازخانه را پر کرده و در همان سکوت یک آن دکتر رو به من کرد و گفت: «پیدا کردم.»، متعجب مانده بودم همانطور شفاهی روش محاسبه را برایم توضیح داد... .
ش